بحث شیرین و دلچسب ازدواج همه را جوگیر کرده بود، فضای کوپه قطار کاملاً به نفع متاهلین،و برضد ما مجردها بود. آقای طالب یار عزیز، عزم کرده بودند که ما را همسر بدهند!!!
مهندس گفت: مشکلت چیه؟ شغل؟ درآمد؟ تحصیلات؟ مهم خونهاس که نصف مسئله حله ...
گفتم: آقای مهندس، همهچی که خونه و پول نیست! مشکل یه مقدار پیچیده شده ...
...
الان که فکر میکنم، میبینم که شاید مسکن و خونه همهچی نباشه ولی نقش تاثیرگذاری تو آرامش و راحتی زندگی داره. اجداد ما، انسانهای اولیه، بعد از پوشش و غذا به فکر سقفی بالای سرشون بودن. برای همینه که خیلیها الان دارند زور میزنند که یه سقفی بالای سرشون باشه. اصلاً نمیدونم چه نکتهای توشه این سقف هست که وقتی آدم میره تو خونه خودش کاملاًاحساس راحتی و آرامش میکنه؛ خیالش از زندگی راحتر میشه؛یه حالت اطمینان و ثبات زندگی پیدا میکنه.
وقتی سقفی بالای سرمونه که مال خودمونه،انگار که دلمون یه جوری سفت میشه، زندگیمون سامون میگیره و آدم میتونه راحتتر زندگیش و فعالیت مادی و اجتماعی و دینی بکنه.
من مشکل مسکن به صورت جدی ندارم، با این شرایط باز هم:
تو فکر یه سقفم،یه سقف بیروزن
یه سقف پابرجا،محکمتر از آهن
سقفی که تنپوش، حراس ما باشه
تو سردی شبها، لباس ما باشه
تو فکر یه سقفم،یه سقف بی روزن
سقفی برای عشق،برای تو با من
+ اگر در احوال مستاجری نمیدونید! بگم که، قبل از مهر (شروع مدارس) فصل اتمام قراردادها و اجاره نامههاس ... یعنی، داداش زود خالی کن،میخوام مستاجر جدید بیارم. یعنی آوارگی از این آژانس مسکن به اون آژانس، مخصوصا اگر یه کارمند ساده یا دانشجو باشی و بیپول.
+ تو این مطلب ننوشتم خونه،نوشتم سقف،یعنی یه چهاردیواری که در و پنجره داشته باشه و مال خودت باشه - تو سردی شبها لباس ما باشه - حرف آپارتمان و ویلا نزدم.
+ یه نمونه از این مسئله اجتماعی را حامد طالبی تو وبلاگش نوشته.
+ یه جوری گفتم انگار که زندگی فقط تو این دنیاس!!! برای اون دنیا هم خونهای ساختهایم؟ سقفی که بتونیم توش زندگی خوب و دائمی داشته باشیم. تو فکر یه سقفم.
کلمات کلیدی: اینجا فکری روشن است
ساخته شده توسط Rodrigo ترجمه شده
به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ.